نام رمان : #مسلخ
♥️ نویسنده : #مهسا_حسینی ( #مهرسا )
♥️ ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
♥️ خلاصه :
ارغوان دختر سادهایه که به بهانهی پول بیشتر و کار بهتر وارد خونهای میشه که از همون اول همه چی به نظرش عجیب میاد! همه ی اتفاقا توی اون خونه زیادی محرمانست و آدماش قانونای عجیبی دارن و ارغوان هم زیادی قانون شکنه و خبر نداره با کاراش چه سرنوشتی قراره براش رقم بخوره ..
قسمتی از رمان
این وقت شب ؟ کار چی دار ه ؟ قاچاقچیه ؟ على و سردار به قهقهه افتادند و آرش هم به لبخن دی بسند ه کرد . انگار که جلوی خودش را میگرفت تا زیاد از این وصله ای که به شهاب چسبانده بودند ابراز خوشحالی نکند ! دریا آرنجش را به پهلوی علی کوبید تا دهانش را ببندد . مژگان که سرش پایین و مشغول موبایلش بود همان لحظه سرش را بالا آورد و گفت : - سردار بنده خد ا انقدر بیکار بوده که درکی از مشغله ی کاری ندار ه . سردار جان توام بالاخره میری سر کار نگر ان نباش !
لبهای سردار جمع شد. انتظار طعنه شنیدن از مژگان را نداشت . به خصوص که تعلق خاطر عجیبی به این دختر داشت ! اما جرات پا پش گذاشتن نداشت . ارغوان با موذی گری نیشخندی گوشه ای لبش نشاند و با دقت دوستهایش را ز یر نظر گرفت . سردار سریع گفت : - مژگان خانوم منم کار میکنم . از صبح تا شب تو شرکت بابام جون میکنم . حا ل میخوای پشت دوستت در بیای مشکل ندار ه ولی کار یکی دیگه رو زیر سوال نبر !
فرهان از جا بلند شد و نگاهی به صفحه ی موبایلش انداخت و با دیدن اسم فرخنده ابرو در هم کشید و تماس را جواب داد : - چی شد ه فرخنده ؟ به سمت پنجر ه رفت و پرد ه را کنار زد. صدای فرخند ه به گوشش رسید : - آقا ، پلیس اومده ! فرهان نگاهی به حیاط خانه اش انداخت و با دیدن پلیسهایی که دم در بودند زبان در دهانش چوب شد . فرخنده گفت :
گفتن تشریف بیارید پایین وگرنه حکم دارن برا ی داخل اومدن . فرهان تماس را قطع کرد . بلافاصله رو به ارغوان گفت : - من میرم بیرون تو از جات تکون نخور . د ه دقیقه دیگه زنگ بزن به نبوی بگو به وکیلم احتیاج دارم . ترتیب کار ا رو بده ! ارغوان از جا پرید : - چی شده فرهان ؟
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 2085 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:.pdf
فرمت فایل اصلی: pdf
تعداد صفحات: 2922
حجم محصول:12,204 کیلوبایت