رمان: #اسطوره 💜نویسنده: #پگاه 💜ژانر: #عاشقانه #اجتماعی 💜خلاصه: شاداب ترم سه مهندسی عمران دانشگاه تهران درس می خونه ..با وضعیت مالی خانوادگی بسیار ضعیف…که برای کمک به مادرش در مخارج خونه احتیاج به یه کار نیمه وقت داره…تبسم دوستش اونو برای کار منشی گری در یک شرکت تبلیغاتی که متلعق به مردی به اسم دیاکو هستش معرفی می کنه..شاداب هم از همون روزهای اول دانشگاه با یه اتفاق عاشق دیاکو شده بوده در صورتی که دیاکو اونو اصلا نمی شناخته...
قسمتی از رمان اسطوره شاهکار خانم پگاه رستمی
.دانیار...هیچ وقت مثل امشب نگاهم نکرده بود...آنطور با غم و حسرت... دلم می خواست حرف بزنم...من برخلاف دانیار حرف زدن را دوست داشتم..در چنین شرایطی سکوت بیشتر عذابم می داد...اما دانیار را فقط سکوت تسکین می داد...فقط سکوت...! دلم از آشفتگی دلش گرفت...دیگر نمی خواستم این صدای خشمگین و غضب آلود را بشنوم...سرم را بلند کردم و فاصله گرفتم...دستش را از پشتم برداشت و روی هر دو چشمش گذاشت.پاهایم را جمع کردم و چهار زانو روی مبل نشستم. -دانیاری؟ -هوم؟ این هوم یعنی حوصله ندارم...یعنی نپرس...یعنی نمی خواهم حرف بزنم. -به چی داری فکر می کنی؟به منم بگو...حوصله م سر رفته. دم عمیقش را چند لحظه نگه داشت
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 6 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 920
حجم محصول:5,636 کیلوبایت